وبلاگ

توضیح وبلاگ من

مقالات و پایان نامه های دانشگاهی | گفتار سوم: مبانی حدود – 10

 

تعداد چهار مورد از موارد حدود در قرآن مجید با صراحت ذکر شده و بقیه از سنت استفاده می‌شود. که موارد مورد اشاره در قرآن مجید را ذیلا به اجمال مورد بررسی قرار

 

الف: حد زنا

 

خداوند در آیه ۲ سوره نور می‌فرماید: «هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید، و نباید رأفت (و محبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی مانع شود اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهی از مؤمنان مجازات آن دو را مشاهده کنند».[۲۱]

 

در این آیه اشاره به حد زن و مرد زناکار شده، هر چند «استثنائات» و «جزئیات» آن مانند احکام زنای محصنه، و زنای با محارم و امور دیگر از این قبیل در آن نیامده بلکه در سنت و روایات اسلامی شرح داده شده است.

 

ب: حد سرقت

 

قرآن کریم در آیه ۳۸ سوره مائده می فرماید: «دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام داده‌اند به عنوان مجازات الهی قطع کنید خداند توانا و حکیم است».[۲۲]

 

در این مورد نیز شرایط و خصوصیاتی درباره قطع دست سارق و همچنین استثناهایی وجود دارد که همگی در سنت و روایات اسلامی آمده است، و می‌دانیم معمول قرآن این است که اصول مسائل را بازگو می‌کند و شرح آن را به سنت واگذار می‌کند.

 

ج: حد قذف

 

‌در مورد مجازات کسانی که عمل منافی عفت را به افراد پاکدامن نسبت می‌دهند قرآن کریم در آیه ۴ سوره نور چنین می‌فرماید: «کسانی که زنان پاکدامن را متهم می‌کنند سپس چهار شاهد بر مدعای خود نمی‌آورند آن‌ ها را هشتاد تازیانه بزنید، و شهادتشان را هرگز نپذیرید، و آن‌ ها همان فاسقانند»[۲۳]
این شدت عمل و مجازات‌های سه گانه برای قذف کنندگان (آن‌ ها که نسبت عمل منافی عفت به افراد پاکدامن می‌دهند) ذکر شده به منظور پاکسازی محیط اجتماع و حفظ احترام و کرامت انسان‌ها و جلوگیری از اشاعه‌ی فحشاء و گسترش فساد می‌باشد، و شرایط، ویژگی‌ها و استئنائات آن نیز در روایات اسلامی آمده است.

 

د: حد محارب

 

در قرآن مجید ‌در مورد اخلالگران نسبت به امنیت اجتماعی و آن‌ ها که حمله مسلحانه به جان و مال و ناموس مردم می‌کنند، مجازات بسیاری شدیدی ذکر شده است که می‌تواند افراد شرور را بر سر جای خود بنشاند.

 

در آیه ۳۳ سوره مائده چنین می‌خوانیم: «کیفر کسانی که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی خیزند و اقدام به فساد در روی زمین می‌کنند (و با تهدید به اسلحه) به جان و مال ‌و ناموس مردم حمله می‌برند این است که اعدام گردند یا به دار آویخته شوند یا (چهار انگشت از) دست (راست) را و پای (چپ) آن‌ ها به عکس ‌یک‌دیگر بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوایی در دنیا است و در آخرت مجازات عظیمی دارند»[۲۴]

 

منظور از محارب همان گونه که در بالا اشاره شد، کسی است که با تهدید به اسلحه به جان یا مال و ناموس مردم حمله می‌کند اعم از این که به صورت دزدان جاده‌ها و گردنه‌ها باشد، یا در داخل شهرها و حتی افراد چاقو کش که با تهدید به اسلحه سرد به جان و مال و نوامیس مردم هجوم می‌آورند نیز مشمول این مجازات هستند، و قابل توجه اینکه این مهاجمان بر مردم، به عنوان محاربان با خدا و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ معرفی شده‌اند، و این دلیل بر تأکید فوق العاده‌ای است که اسلام درباره رعایت آزادی و امنیت اجتماعی و حقوق انسان‌ها دارد.

 

 

گفتار سوم: مبانی حدود

 

در حقوق کیفری اسلام، هر یک از مجازات‏ها فلسفه‏ای دارند که توجه به آن می‏تواند شرط اصلی تحلیل و ارزیابی منطقی در این زمینه باشد:

 

۱- دیدگاه اسلام مبتنی بر جهان بینی توحیدی است، یعنی اینکه جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده و نظام هستی بر اساس خیر، جود، رحمت و رساندن موجودات و کمالات شایسته آن ها استوار است در جهان بینی توحیدی، ‌جهان از «انالله» شروع شده و به «انا الیه راجعون» ختم می‏ گردد.

 

۲ – انسان در اسلام از مقام والایی برخوردار است.[۲۵]

 

۳- خداوند همه وسایل تکامل را برای بشر تدارک دیده،‌با اعزام پیامبران و تشریع ادیان او را به راه راست هدایت ‌کرده‌است، لذا با پیش‌بینی احکام ویژه، زمینه ارتکاب جرم و گناه را در جامعه کاهش داده و در مواردی از بین برده است.

 

۴- اسلام اصراری بر کشف جرم ندارد، بلکه به پوشانیدن آن توصیه می‏ نماید.

 

۵- در صورت آشکار شدن جرم، اگر حقی از کسی ضایع شده باشد، حکم به جبران آن می‏ شود. البته در این زمینه توصیه به عفو و گذشت نیز شده است. اگر جرم تنها جنبه حق اللهی داشته باشد، امام و حاکم اسلامی در فرض مصلحت می‏تواند بزهکار را عفو نمایند.

 

۶- بهترین سازوکار «اصلاح»، «بازپروری» و «بازگشت» مجدد مجرم به اجتماع می‏ باشد.

 

۷- اگر بزهکار حالتی پیدا کند که حاضر نباشد، گناه خویش را بپوشاند و اظهار ندامت کند و شرایطی هم ندارد که حاکم اسلامی عفو او را مصلحت بداند، در این حالت است که مجرم از منظر دین ارزش انسانی خود را متناسب با میزان انحراف و کجروی از دست می‏ دهد و به نص صریح روایات، مورد حمایت الهی قرار نمی‏گیرد.

 

نظام جزایی با اعلام کردن و نشان دادن اصیل ترین مصالح و ارزش های حاکم، حدود و ثغوری را که جامعه یا قدرت عمومی برای مجازات بزهکاران در نظر دارد، ترسیم می کند و از طریق تحمیل مجازات، افراد را به احترام و رعایت قوانین جزایی وادار می کند.

 

در شریعت، پیامبران الهی به ویژه اسلام، اموری به عنوان ارکان تشکیل دهنده جامعه از اهمیت خاص برخوردار بوده و حفظ آن ها لازم است از قبیل: «دین، نفس، مال، نسب و عقل»، یعنی در اسلام دین و باورهای صحیح، امنیت جانی و مالی، حفظ قداست خانواده و توان عقلی افراد جامعه مورد عنایت قرار گرفته، لذا تجاوزات خطرناکی را که ممکن است ‌به این مصالح بنیادین صدمه بزند، شناسایی و تحت عنوان حدود احکام آن را بیان نموده است.

 

علامه مجلسی(ره) این ارکان بنیادین و راه های دفاع از آن را این گونه بیان می‏ نماید: «پنج چیز است که در شریعت همه پیامبران حفظ آن ها لازم و قطعی بشمار می ‏آید: دین، نفس، مال، نسب و عقل».

 

حفظ دین، به اقامه عبادات، کشتن کافران و مرتدان و جاری نمودن حد بر کسانی که دین را سبک می‏شمارند است؛ حفظ نفس، به قصاص نمودن و دیه گرفتن است، حفظ نسب از یک سو به نکاح، منع از زنا، لواط و امثال آن بوده و از سوی دیگر به اجرای حدود می‏ باشد؛ حفظ مال به اجرای عقود شرعیه و منع از غصب، سرقت و مجازات کردن مرتکبین آن است؛ حفظ عقل که موجب امتیاز انسان از حیوانات است به منع از آشامیدن شراب و دیگر چیزهای مست کننده و جاری کردن حد بر مرتکب آن ها می‏ باشد.[۲۶]

پایان نامه -تحقیق-مقاله – ۴)تفکیک ارتشاء از اختلاس – 7


۲- مستند به تبصره ۳ ماده واحده اخذ پورسانت در معاملات خارجی در صورتی که پورسانت گیرنده، دریافت پورسانت را به اطلاع مسئول مربوطه برساند و وجوه مذکور را نیز به خزانه دولت واریز نماید عمل وی جرم محسوب نمی­ شود، بعبارت دیگر از نظر قانون جمهوری اسلامی ایران دریافت پورسانت جرم نیست بلکه عدم اطلاع اخذ پورسانت به مسئولین مربوط و واریز نکردن مزایای مالی اخذ شده به صندوق دولت موجبات تحقق کامل جرم پورسانت را فراهم می آورد. اما در جرم ارتشاء به محض اینکه کارمند دولت مبادرت به دریافت وجه یا مال پسند پرداخت وجه یا تسلیم مال می‌کند، جرم مذبور واقع می شود هر چند عمل مورد درخواست راشی را هنوز انجام نداده ب

 

۴)تفکیک ارتشاء از اختلاس


اختلاس در لغت به معنی برداشتن شیء یا وجوه دولتی است اما دراصطلاح فقهی، اختلاس به معنی ربودن مال منقول دیگری از حرز و از راه حیله و توسل به زور است از نظر حقوق جزا نیز اختلاس عبارت است از تصاحب و بردن وجه یا مال متعلق به دولت و بیت­المال یا اشیای سپرده شده به یکی از کارکنان دولت یا مأموران به خدمات عمومی اعم از رسمی و غیر رسمی و یا سایر نهادهای انقلابی است.

‌بنابرین‏ اختلاس یکی از تعدیات کارمندان دولت و مأموران به خدمات عمومی است که به دلیل انجام وظیفه نسبت به اموال وجوه عمومی و بیت­المال یا متعلق به اشخاصی که به، آن ها سپرده شده است مرتکب می­شوند به عبارت دیگر اختلاس نوع خاصی از خیانت در امانت است که مأموران دولتی از طریق تصاحب وجوه و اموالی که بر حسب وظیفه به، آن ها سپرده شده است مرتکب می‌شوند.


عنصر قانونی جرم اختلاس و شروع به آن در حقوق ایران در حال حاضر ماده ۵ و ۶ قانون تشدید مجازات مرتکین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری می‌باشد.

رکن مادی و معنوی اختلاس: مرتکب می­بایست نسبت به مال و یا اشیاء دیگری که به حسب وظیفه به او سپرده شده خیانت کند، لذا صرف قصد موجب تعقیب کیفری نیست عمل ارتکابی است که عنوان جرم دارد. با مقایسه ماده ۵ قانون “تشدید مجازات مرتکیین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری” با ماده ۶۷۴ قانون مجازات اسلامی ملاحظه می­ شود که مقنن در جرم اختلاس دو خصوصیت “مأمور دولت” و “بر حسب وظیفه” را به جرم خیانت در امانت به مفهوم احض اضافه نموده است.[۳۶]

یکی دیگر از شرایط تحقق عنصر مادی در جرم اختلاس سپرده شدن اموال یا اشیاء به کارمند دولت است امانت­دار بودن و موظف بودن در این جرم وضعیتی است که از طبیعت جرم اختلاس، جداشدنی نیست لذا اگر کارمندی اموال یا وجوه سپرده به دست کارمند دیگر را بر دارد و در آن تصرف مالکانه نماید عمل وی اختلاس نبوده بلکه سرقت تلقی خواهد شد یا مثلاً در موردی که یک کارمند مال یا اوراق بهادار سپرده شده به خودش را به کارمند دیگری تا چند ساعت یا چند روزی بدهد. از آن نگهداری کند ولی کارمند دوم آن را به نفع خود تصاحب می‌کند عمل وی خیانت در امانت محسوب می شود.[۳۷]

تصاحب: مرتکب باید با انجام فعل مثبت خود اموال یا اشیاء یا کالای متعلق به دولت یا اشخاص را که بر حسب وظیفه به او سپرده شده است عالماً و عامداً تصاحب در این معنا اعم از فروش یا مصرف یا از بین بردن اموال و اشیاء موردنظر است.

موضوع و متعلق جرم اختلاس: یکی دیگر از عناصر رکن مادی جرم اختلاس، مال موضوع اختلاس ‌می‌باشد که شامل وجوه یا مطالبات یا حواله­ها یا سهم و اسناد و اوراق بهادار یا سایر اموال متعلق به هر یک از سازمان‌ها و مؤسسات و یا اشخاص را که بر حسب وظیفه به کارمند دولت سپرده شده است می‌باشد.

به بیان دیگر متعلق جرم اختلاس، حقی است که از سوی مرتکب مورد تعدی و تجاوز قرار می‌گیرد. بزه اختلاس هم مانند سرقت ‌در مورد مال غیر منقول مصداق ندارد. زیرا غیر منقول را نمى‏توان ربود و با توجه به معناى لغوى اختلاس (ربودن) و مفهوم اصطلاحى آن در فقه (ربودن مال از غیر حرز) و این که در قانون ما اختلاس نوعى خاص از خیانت در امانت است و مال موضوع بزه خیانت در امانت منقول مى‏باشد و همچنین اموال غیر منقول را نمى‏توان «برداشت» کرد، مى‏گویند جرم اختلاس تنها شامل اموال منقول مى‏شود.

اداره حقوقى وزارت دادگسترى در نظریه شماره ۴۲۱۸/۷ – ۲۴/۷/۷۳ اشعار مى‏دارد:

« اختلاس شامل اموال غیر منقول نمى‏شود و منصرف به اموال منقول است».

رکن معنوی: برای تحقق این جرم، سوءنیت عام عمد در عمل و سوءنیت خاص، عمد در نتیجه لازم است.[۳۸]

وجوه اشتراک اختلاس و ارتشاء:

    1. مرتکب در هر دو جرم می­بایستی کارمند دولت باشد، با این تفاوت که در ارتشاء کارمند رسمی و غیر رسمی شمولیت دارد، ولی در جرم اختلاس مرتکب حتماً باید کارمند رسمی باشد.

 

    1. هر دو جرم از جرائم غیر قابل گذشت می‌باشند.

 

  1. در هر دو جرم منفعت مادی و مالکیت داشتن شرط ضروری می‌باشد.

وجوه افتراق اختلاس و ارتشاء:

    1. در اختلاس، اموال و وجوه در اختیار کارمند متعلق به دولت می‌باشد ولی در ارتشاء اموال و وجوه متعلق به راشی می‌باشد، که در مقابل انجام یا عدم انجام کاری طی توافق به مرتشی داده می شود.

 

    1. در بزه ارتشاء مرتشی می بایستی از کارمندان دولت یا مأموران به خدمات عمومی باشد خواه رسمی خواه قراردادی، ولی در بزه اختلاس مختلس حتماً باید از کارمندان رسمی و مشمول قانون استخدام کشوری باشد.

 

    1. بزه ارتشاء با اموال منقول و غیر منقول محقق می شود ولی در بزه اختلاس اختلاف نظر وجود دارد و بنظر می‌رسد صرفاً اموال منقول را پوشش می‌دهد.

 

  1. جرم ارتشاء از جرائم مطلق و جرم اختلاس از جرائم مقید می‌باشد.[۳۹]

 

مبحث دوم: پیشینه


شاید بتوان دو جرم «رشاء» و «ارتشاء» را از قدیمی­ترین جرایم تاریخ کیفری بشر دانست. سابقه تاریخی این دو جرم، به زمانی باز می­گردد که بشر، نیاز به داوری و قضاوت نزد شخص ثالث را احساس کرد؛ یعنی از زمان پیدایش اولین مجموعه ­های بشری. انسان از همان روزهای اول که زندگی اجتماعی را در این کره خاکی آغاز کرد، برای برطرف کردن تزاحم حقوقش با حقوق دیگری، ناچار به درگیری و یا حل و فصل مسالمت­آمیز دعوی شد. حل و فصل مسالمت­آمیز هم جز از راه سپردن داوری به شخص ثالث، قابلِ اعتنا و اقناع­آور نبود. مراجعه ‌به این اشخاص ثالث بود که زمینه را برای بروز «ارتشاء» و «رشاء» فراهم آمد. هر کدام از طرفین، برای اینکه حتماً به نتیجه مطلوب خود برسند، راه های فرعی دیگر، غیر از ارائه اسناد و شواهد، پیش گرفتند: یکی برای احقاق حقش، و دیگری برای اثبات باطلش. داوران و قضات هم، به دلیل دارا بودن خصایص بشری، همچون طمع و دنیادوستی، زمینه را برای ارضای حوائج خود مهیا دیدند … و بدین سان، دو جرم «رشاء» و «ارتشاء» پا بر عرصه وجود نهادند …!

مقالات و پایان نامه ها | گفتار سوم – زوال داوری – 1

 

 

۶- مهلت جرح[۵۹]

 

حق اعتراض به صلاحیت داور و جرح او نمی‌تواند بدون محدودیت زمانی باشد. قرار دادن مهلت برای جرح نقش حمایتی و تثبیت داوری را دارد، زیرا طرفی که از موجب جرح آگاه است نمی‌بایست آن را به عنوان سلاحی در طول داوری برای اعتراض به رأی استفاده کند و باید به سرعت آن ها را ابراز نماید. از این روی غالب مقررات مربوط به جرح مهلتی را برای طرفین در نظر گرفته اند که با سپری شدن آن این حق زایل خواهد شد یا به عبارتی فرض خواهد شد که طرفین از این حق اعترض خود صرف نظر کرده‌اند. مهلت‌های پیش‌بینی شده توسط قواعد و قوانین داوری گرچه متفاوت می‌باشند اما به طور کلی کوتاه هستند.

 

به طور کلی باید توجه داشت که پس از نصب داور جرح او امکان پذیر نیست، مگر بنا به علّتی که پس از نصب بر طرفین آشکار گردیده است. در واقع این حالت بیشتر برای مواردی است که طرفین خود داور را انتخاب نکرده‌اند و پس از نصب، صفاتی از او برای آن ها آشکار می‌شود که برای داور بودن مناسب نیست، ‌بنابرین‏ طرفین باید بتوانند به صلاحیت شخصی وی اعتراض نمایند. بسیاری از قواعد داوری به هر یک از طرفین این امکان را می‌دهند که درخواست جرح داور منصوب خود را تنها به دلایلی که پس از انتصاب او مشخص گردیده طرح کنند.[۶۰] درهرصورت طرفین باید در اندک مدتی پس از آشکار شدن علل جرح، اعتراض یا درخواست خود را ارائه نمایند. چنانچه طرفین داورانی را برخلاف اینکه به عدم استقلال یا بی‌طرفی آن ها آگاه می‌باشند، منصوب کنند فرض خواهد شد که آن ها از حق اعتراض به آن داور و هر گونه تعارض شخصی که ممکن است با او داشته باشند صرف نظر کرده‌اند. ‌بنابرین‏ بعدًا هیچ مهلتی برای طرح اعتراض یا جرح متصور نخواهد بود.

 

۷- علل جرح پس از صدور رأی داوری

 

پس از صدور رأی، مأموریت یا کار داور در عمل پایان می‌یابد. لذا به نظر می‌رسد چنانچه علل جرح هرچند کمی پس از صدور رأی آشکار گردد، دیگر موضوع جرح نمی‌تواند علیه داور مطرح باشد. به جای جرح و اعتراض به داور باید از اعتراض به رأی و درخواست ابطال آن استفاده نمود، چراکه رأی توسط داور فاقد شرایط و اوصاف لازم صادر شده یا دیوان داوری به درستی با ترکیب یا تشریفاتی که مورد توافق طرفین بوده تشکیل و برگزار نشده است یا اینکه اجرای رأی مغایر نظم عمومی محل صدور یا اجرا می‌باشد. ممکن است قانون داوری در مرحله پیش از صدور رأی قاعده‌ای برای رسیدگی به جرح نداشته باشد. در این حالت تنها راهی که برای اعتراض به عدم استقلال و جانب‌داری داور وجود دارد آن است که در مرحله پس صدور رأی به آن اعتراض و درخواست ابطال آن می‌شود.

 

در اینجا پرسشی مطرح می‌گردد که آیا همین موجب جرح می‌تواند مبنای اعتراض به رأی قرار گیرد یا استانداردی قوی‌تر نیاز است. به عنوان مثال، وجود ارتباط بین داور و طرفین یا وکلا یا مشاورین حقوقی آن ها که می‌تواند دلیل خوبی بر جرح داور باشد، در صورتی که پس از صدور رأی آشکار گردد آیا می‌تواند همچنان دلیل خوبی برای اعتراض به رأی باشد؟ قوانین مختلف پاسخ‌های متفاوتی ‌به این پرسش داده‌اند. در قوانین برخی از کشورها معیار یکسانی برای جرح و اعتراض به رأی به کار گرفته شده است، اما در برخی از سیستم‌های داوری استانداردی قوی‌تر و شدیدتری لازم می‌باشد.

 

برای مثال، معیار عدم استقلال و جانب‌داری داور برای جرح وی که باید پیش از صدور رأی به عمل آید با معیار عدم استقلال یا جانب‌داری داور برای اعتراض به رأی متفاوت است. برای مورد اخیر در صورتی عدم استقلال و جانب‌داری داور موجب بطلان رأی خواهد شد که حقایقی که باعث وابستگی یا جانب‌داری می‌شوند قوی و آشکار باشند.

 

همان گونه که گفته شد مشخص شدن عدم استقلال یا بی‌طرفی داور پس از صدور رأی ممکن است اجرای رأی را به دلیل مغایرت با نظم عمومی محل اجرا غیرممکن سازد برای مثال، دادگاه سوییس داوری را که بعداً مشخص شد پیش از این به عنوان حقوق‌دان، قرارداد موضوع داوری را نوشته و تنظیم کرده و وکالت یا نمایندگی خواهان را برعهده داشته و به عنوان داور غیر قابل تغییر تعیین شده بود، فاقد شرط بی‌طرفی دانسته و اجرای رأی این داور را مغایر با نظم عمومی سوئیس و غیرقابل اجرا شناخت. به نظر می‌رسد چنانچه داور، حتی داور منفرد، به یکی از طرفین وابستگی داشته باشد، برای مثال عضو ارشد مؤسسه خواهان یا خوانده باشد اما در موضوع دعوا دخالت یا نفعی نداشته باشد تا زمانی که بی‌طرفانه عمل کند و انتصاب او به عنوان داور خلاف نظم عمومی کشور محل داوری نباشد نمی‌توان رأی او را مغایر با نظم عمومی کشور محل اجرا قلمداد نمود. باید توجه داشت اگر موجبات جرح در جریان داوری و پیش از صدور رأی برای طرفین آشکار بوده و آن ها از حق جرح خود استفاده نکرده‌اند (که فرض می‌شود آن ها از حق خود صرف‌نظر کرده‌اند) بعداً نمی‌توانند با همان دلایل به رأی اعتراض نمایند. در غیر این صورت طرفی که می‌خواهد داور را جرح کند، در جریان داوری این کار را نخواهد کرد و منتظر می‌ماند تا نتیجه داوری حاصل شود و پس از صدور رأی چنانچه آن را به نفع خود ندید، به دلیل جرح داور به آن رأی اعتراض خواهد کرد و این امر در عمل مهلت‌های مقرر برای جرح را نیز بی‌فایده خواهد نمود.

 

گفتار سوم – زوال داوری

 

ماده ۴۸۱ قانون آیین دادرسی مدنی بیان می‌کند: «در موارد زیر داوری از بین می‌رود:۱- با تراضی کتبی طرفین دعوا ۲- با فوت یا حجر یکی از طرفین دعوا» امّا علل دیگری نیز برای زوال قرار داد یا شرط داوری وجود دارد که می‌توان آن ها را استنباط کرد که عبارتند از:

 

حجر داور و طرفین دعوا یا یکی از آن ها؛ منتفی شدن موضوع داوری ؛کافر شدن داور در صورتی که طرفین اختلاف یا یکی از آن‌ ها مسلمان باشد؛ عزل داور مرضی‌الطرفین از سوی یکی از طرفین (در صورت پیش‌بینی شرط عزل بسود یکی از آن ها) یا هر دو، قائم‌مقامی داور نسبت به یکی از طرفین اختلاف، عارض شدن موارد ممنوعیت داوری مانند قاضی شدن داور یا ممنوع شدن به موجب حکم دادگاه، استعفا یا ناتوانی داور و صرف صدور رأی (که به معنای پایان داوری است) از جمله اسباب زوال داوری است. که ما از متن و روح قوانین می‌توانیم استنباط نماییم.

 

۱- علل مربوط به داور

 

۱-۱- حجر داور

 

در بحث حجر داور سؤالات زیادی قابل طرح است چرا که بحث داوری بحث قابل اهمیتی است و نقش داور از این جهت که در منصب قضاوت قرار گرفته بسیار پررنگ است. ‌بنابرین‏ حتی به داوری سفیه در امور غیرمالی هم نمی‌توان اعتماد کرد و نباید قضاوتی را ناخواسته بر طرفین تحمیل نمود. بند ۱ماده ۴۶۶ بیان می‌دارد که اشخاصی که فاقد اهلیت قانونی هستند را حتی با تراضی طرفین نمی‌توان به سمت داوری انتخاب کرد ‌بنابرین‏ این ماده نیز اشاره ‌به این امر دارد که سمت داور با حجر او پایان می‌پذیرد. ممکن است این سؤال مطرح ‌شود اگر حکم رفع حجر داور صادر شود سمت او اعاده می‌گردد؟

دانلود متن کامل پایان نامه ارشد | ۲-۱-۱۵-راه کارهای ایجاد انگیزه در دانش آموزان و تاثیر آن در پیشرفت تحصیلی – 1

۱۱ – مطالب را به صورت معنی دار ارائه دهید.

 

حدالامکان مطالب درسی را به صورت معنی دار و در ارتباط با موقعیت های واقعی زندگی ارائه دهید و در حد امکان در انجام فعالیت های آموزشی به یادگیرندگان آزادی عمل بدهید.

 

۲-۱-۱۳-ارتباط انگیزه پیشرفت و پیشرفت تحصیلی

 

به طوری که روانشناسان در پژوهش های خود دریافته اندکه نقش انگیزش در مسایل یادگیری پیشرفت تحصیلی خیلی مؤثر تر از درجه هوش و نمره های درسی به طور شگفت انگیزی کمتر از میزان انتظار بوده است. از سوی دیگر مشاهده شده بود که بسیاری از شاگردان با استعداد متوسط و انگیزش بالا دارای پیشرفت تحصیلی قابل ملاحظه بوده اند.(خورشیدی ،۱۳۷۹)

۲-۱-۱۴-ویژگی دانش آموزان دارای انگیزه پیشرفت بالا

 

از نظر اسلاوین(۱۹۸۲) دانش آموزانی که دارای انگیزش پیشرفت بالا را دارند:

 

این افراد، وقتی بیشترین تلاش را از خود نشان می‌دهند که بتوانند فعالیتی را در سطح معیارهای عالی به انجام رسانند و از این راه، نیاز به پیشرفت خود را ارضا» نمایند.

 

این افراد، علاقه مند به برتری به خاطر برتری هستند و نه به خاطر پاداشی که به دنبال دارد.

 

این افراد، ترجیح می‌دهند تکالیف نسبتا چالش انگیزی که وعده موفقیت می‌دهند،انجام دهند.

 

این افراد، در زمینه کارهای اجتماعی ، عام المنفعه و مددکاری ، امادگی بیشتری از خود نشان می‌دهند.

 

این افراد، ترجیح می‌دهند که پیامدهای رفتاری خویش را به کوشش و تلاش خود استناد بدهند.

 

این افراد، در انجام کارهای گروهی ، وقتی که فرصت انتخاب همکار را پیدا نمایند، فردی را که در انجام وظیفه، تواناتر است،انتخاب می نمایند.

 

این افراد ، حتی هنگامی که درانجام تکالیف محوله، ناموفق هستند، پایداری و پشتکار بیشتری رااز خود نشان می‌دهند.

 

این افراد ، بهتر با دیگران کنار امده و از سلامت روانی و جسمانی بیشتری برخوردار ند.

این افراد غالبا مشاغل سطح بالایی دارند . در شغل خود، به سختی تلاش می‌کنند.

 

این افراد وقتی در کارشان موفق می‌شوند ، معمولا سطح ارزوی خود را به شیوه واقع بینانه ای بالا می‌برند و به کارهایی روی می آورند که اندکی رقابت انگیزتر و مشکل ترند.

 

این افراد کارهایی را دوست دارند که در آن بتوانند عملکردشان را با عملکرد دیگران مقایسه کنند.

 

این افراد مشاغلی را انتخاب می نمایند که اولا، مسئولیت شخصی سطح بالایی را برای ان ها فراهم آورد و ثانیاً موفقیت در ان ها، عمدتاً به تلاش های ان ها بستگی داشته باشد و از مشاغلی که موفقیت در ان ها ، بستگی به دیگر افراد یا عواملی فراتر از کنترل ان ها دارد، ناراضی هستند.

 

این افراد به احتمال بیشتری جذب دانشگاه می‌شوند و نمره های بالاتری کسب می نمایند و در فعالیت های جمعی دانشگاه شرکت می نمایند.

 

این افراد تمایل به انجام کارهایی دارند که بتوانند نتایج عملکرد خود را فورا مشاهده نموده و از انجام دادن کارهایی که نتیجه و حاصل ان ها مشخص نمی باشد ویا نتایج ان ها در زمان طولانی به دست می اید، چندان استقبال نمی کنند.

 

این افراد عادت دارند که بیشتر اوقات خود را صرف بهتر انجام دادن کارها و اندیشه کردن در این موارد نمایند.

 

این افراد ، مدت طولانی تری در مشاغل باقی می مانند، خواهان بازخوردی مثبت ، روشن و کوتاه مدت هستند، مشاغل سطح بالاتر را بیشتر انتخاب می نمایند و در گرفتن توضیح ، موفق تر از دیگران هستند.

 

این افراد هدف مدار هستند ، هدف های انتخابی ان ها، عینی ، چالشی ، مخاطره امیز ولی قابل حصول می‌باشد. سرشار از انرژی و شیفته کار هستند، معمولا از سنت ها دوری جسته و هنجار ها را نمی پذیرند و کمتر همرنگی می‌کنند و همواره به دنبال روش های تازه ای برای ایجاد تغییر در سازمان هستند.

 

این افراد دارای اعتماد به نفس هستند، در فعالیت های اجتماعی شرکت می نمایند، در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت بیشتری نشان می‌دهند و در انجام کارها، همکاری با افراد متخصص و صاحب نظر را بر دوستان غیر متخصص خود ترجیح می‌دهند.

 

این افراد پیوسته می کوشند تا کارها را بهتر انجام دهند و وقت خود را صرف این اندیشه می‌کنند که چگونه کارها را بهتر انجام دهند.

 

این افراد تمایل دارند کارهایی را انتخاب کنند که درجه دشواری ان ها در حد متوسط باشد و از تکالیف خیلی اسان یا خیلی دشوار پرهیز می‌کنند.

 

این افراد، بیشتر نگران اینده میان مدت هستند تا درازمدت و پاداش های بزرگتر اینده را بر پاداش های کوچک تر زمان حال ترجیح می‌دهند.

 

این افراد وقت شناس هستند، در همه ساعات کاری به فعالیت مشغول هستند، دیرتر از دیگران محل کار خود را ترک می‌کنند و کارکردن را دوست دارند.

 

این افراد معمولا موفقیت­های خود را به ویژگی­های پایدار درونی (از قبیل : هوش ، استعداد، توانایی و ….) و عدم موفقیت های خود را به عوامل ناپایدار درونی ( از قبیل : عدم تلاش کافی و ….) نسبت می‌دهند.

 

۲-۱-۱۵-راه کارهای ایجاد انگیزه در دانش آموزان و تاثیر آن در پیشرفت تحصیلی

 

۱-طرح مطالب درسی به صورت پرسش های جالب : مطلب یا موضوعی را که می‌خواهیم کودک و

 

نوجوان یادبگیرد ، به صورت پرسش یا پرسش هایی روشن و جالب که آن ها را به فعالیت ذهنی و پویندگی ترغیب نماید ، مطرح کنیم . باید تلاش نمود تا در دانش آموزان احساس نیاز به وجود آید .

 

۲-دانش آموزان در اثر شکست در درسی نسبت به آن نگرش منفی پیدا می‌کنند باید به آن ها کمک کرد تا با کسب موفقیت در درس جدید ، به تصویری مثبت از توانایی خود دست یابند زیرا یادگیری همراه با موفقیت به ایجاد انگیزه منجر می شود .

 

۳-تجربه و تماس مستقیم با مطالب درسی : سعی نمایید تا دانش آموزان آنچه را که می خواهند یادبگیرند با آن تماس پیدا نموده و تجربه مستقیم و عملی داشته باشند .

 

۴-اهداف آموزشی مورد انتظار از دانش آموزان را در آغاز درس برای آن ها بازگو نمایید . اهداف باید روشن و متناسب با توانایی دانش آموزان باشد .

 

۵-اجرای نقش : بهتر است در زمینه برخی از موضوعات ازجمله تاریخ ، ادبیات ، دینی و … دانش آموزان را تشویق نماییم تا موضوع مورد نظر را به صورت نمایش در آورند . اجرای نمایش در تفهیم مسائل تربیتی و اخلاقی بسیار مفید و مؤثر می‌باشد . (قشلاقی،۱۳۷۷)

 

۶-در شرایط مقتضی و مناسب از تشویق های کلامی استفاده کنید . مثلا“‌ خوب ، آفرین ، مرحبا و …

 

۷-باید شرایطی فراهم شود تا دانش آموز موفقیت خود را احساس کند زیرا هیچ چیز همانند خود موفقیت به موفقیت کمک نمی کند .

 

۸-تکالیف ارائه شده نه باید بسیار مشکل باشد و نه ساده ، از ارائه تکالیف یکنواخت باید پرهیز کرد و به عبارتی تکالیف باید خاصیت برانگیختگی داشته باشند .

 

۹-مشخص کردن نحوه انجام کار برای یادگیرنده : کاری را که دانش آموز قرار است انجام دهد باید دقیقا“ مشخص شود .

 

۱۰-تبادل نظر با دانش آموزان در باره مشکلات درسی و شرکت دادن آن ها در طرح نقشه های کار و فعالیت

 

۱۱-استفاده از نمرات و آزمون ها برای ایجاد انگیزه در دانش آموزان (بیابانگرد،۱۳۸۰)

دانلود پروژه و پایان نامه | ۲-۲۳- هفت مسئله اصلی که توسط هوش تجاری در سازمان هدف قرار گرفته اند – 9

یک مدل اثر بخش داده های مورد نیاز را برای تولید اطلاعات با معنی ، ذخیره ، سازماندهی و بازیابی می‌کند .

 

۲-۲۱- اهداف تدوین مدل اطلاعات راهبردی

 

به کمک مدل اطلاعات راهبردی و استفاده از داده های چند بعدی ( مکعب داده ) زمینه برای اخذ گزارشات ترکیبی و پیچیده از انباره داده و در نتیجه تسهیل در امر تصمیم گیری و سیاست‌گذاری و بهبود اثر بخشی تصمیمات ، فراهم می‌گردد .

 

۲-۲۲- اجزای اساسی مدل اطلاعات راهبردی

 

    • اهداف و استراتژیهای سازمان

 

    • مجموع مؤلفه‌ های محیط داخل وخارج که در برنامه ریزی راهبردی برای سازمان مهم هستند.

 

    • مهمترین فرایندهای سازمان

 

    • داده های ورودی و خروجی فرایندها

 

    • انباره داده

 

    • فناوری هوش تجاری

 

  • مکعب های داده

۲-۲۳- هفت مسئله اصلی که توسط هوش تجاری در سازمان هدف قرار گرفته اند

 

۱٫ سازماننیازهایاطلاعاتیضروریوحساسخودراتشخیصنمی دهدیانمیشناسد.

 

۲٫ سیگنالهایضعیفازفضاومحیطکسبوکاردریافتمیشودیاقابلتشخیصنیستند.

 

۳٫ اطلاعاتودادههاییکهازبرخیمنابعبیرونیمی رسندبهگونهیبهینهایجمعآورینشدهاند.

 

۴٫ اطلاعاتودانشپرسنلسازمانبهصورتبهینهمورداستفادهقرارنمیگیرد.

 

۵٫ حجماطلاعاتیکهبایدذخیره،دسته بندی،پردازشوتحلیلشوندخیلیزیاداست.

 

۶٫ ‌ابزارها و سیستمهایاطلاعاتیومحاسباتیناکارآمدبهنظرمی رسند.

 

۷٫ ازاطلاعاتوداده هایموجوددرسازماندرستاستفادهنمی شود.

 

۲-۲۴- رابطه مدل اطلاعات راهبردی با معماری سازمانی

 

در این تحقیق از مدل اطلاعات راهبردی به عنوان ابزاری برای معماری اطلاعات سازمانی ، نام برده می شود ، بدین جهت ضرورت استفاده از یک چارچوب علمی معماری سازمانی در تدوین مدل اطلاعات راهبردی ، بیش از پیش اشکار می‌گردد . لذا ما بر آنیم تا با انتخاب سطح برنامه ریزی استراتژیک چارچوب زاکمن ، مدل اطلاعات راهبردی خود را تدوین و سایر مراحل تحقیق را ادامه دهیم .

 

۲-۲۵- معماری سازمانی

 

معماری سازمانی یک نقشه سازمانی است که ساختار ، مأموریت و اطلاعات موردنیاز سازمان و فناوری‌های لازم برای پشتیبانی از آن ها را تشریح کرده، فرایند گذار برای پیاده سازی این فناوریها را تعریف می‌کند[۲۵].

 

چارچوبجان زاکمن، چارچوب معماری سازمانی را چنین تعریف می‌کند: چارچوب معماری سازمان یک طرح طبقه بندی شده دو بعدی است که یک نمایش توصیفی را از سازمان بیان می‌کند[۲۶] .

 

در تشریح مفهوم چارچوب آمده است که، یک چارچوب معماری:
_ ابزاری است که می‌تواند برای توسعه طیفی از ‌معماری‌های مختلف به کار رود.
_ باید روشی را برای طراحی سیستم‌های اطلاعاتی و روش اتصال آن ها به یکدیگر، ارائه کند.
_ باید دارای مجموعه‌ای از ابزارها باشد که فرهنگ و زبان مشترک را فراهم سازد .
_ باید شامل فهرستی از استانداردها باشد که برای توسعه واحدهای ساختاری مورد استفاده قرار گیرد [۲۷]برخی از چارچوبهای رایج، عبارتند از : FEAF، زاکمن، TEAF، DoDAF، TOGAF، C4ISR و… درحال حاضر تعداد محدودی چارچوب معماری در سطح جهان مورد استفاده قرار می‌گیرند که هر یک با توجه به منشاء ظهورشان مناسب معماری سازمان‌های خاصی هستند.

 

۲-۲۶- چارچوب زاکمن

 

در دهه اخیر، فعالیت‌های زیادی در رابطه با معماری سازمانی و نیز روش‌ها و استانداردهای آن در سطح دنیا صورت گرفته است. معماری سازمانی به عنوان راه‌حلی جامع و راهبردی در مدیریت توسعه سیستم‌های اطلاعاتی از دهه ۱۹۹۰ میلادی با حرکت فزاینده‌ای مورد توجه قرار گرفته است؛ به گونه‌ای که در حال حاضر، اغلب کشورهای دنیا، معماری سازمانی را به عنوان روشی استاندارد در شناخت و باز مهندسی سازمان شناخته و مورد استفاده قرار می‌دهند. در معماری سازمانی برای طراحی آن و طبقه‌بندی اطلاعات و اجرا نیاز به چارچوب است که موضوع بحث قرار دارد. از چارچوبهای مورد بحث، چارچوب زاکمن (Zachman) ، بدین سبب که به همه جنبه‌های سازمان توجه ‌کرده‌است، بیشتر مورد نظر می‌باشد و به عنوان چارچوب مادر از آن یاد می‌شود.

 

معماری سازمانی فرایندی پیچیده است که کل بخش‌های یک سازمان را درگیر می‌کند و افرادی با تخصص‌های متنوع در آن نقش دارند. این افراد می‌توانند از بالاترین لایه مدیریتی سازمان تا کارشناسان سطوح عملیاتی را دربرگیرند، طبیعی است که هدایت و کنترل فرایند گسترده و بزرگی بدون پیروی از یک الگو و ساختاری فکر شده و منسجم مقدور نخواهد بود.
چارچوبهای معماری سازمانی، در واقع الگوهایی تعریف شده برای تنظیم مراحل کاری و نیز طبقه‌بندی خروجی‌های آن ها به حساب می‌آیند. در حال حاضر تعداد محدودی چارچوب معماری در سطح جهان مورد استفاده قرار می‌گیرند که هر یک با توجه به منشاء ظهورشان، مناسب معماری سازمان‌های ویژه‌ای هستند. برای مثال چارچوب معماریDoDAFبیشتر مناسب معماری سازمان‌های نظامی یا مشابه است و چارچوبFEAFبیشتر مناسب سازمان‌های غیرنظامی است.از طرفی چارچوب زاکمن که آن را چارچوبی مرجع نیز می توان گفت، شش جنبه معماری را از شش دیدگاه بررسی می‌کند. جان زاکمن که وی را پدر معماری سازمانی می‌نامند، داشتن معماری سازمانی را ضرورتی غیرقابل اجتناب برای سازمان‌های بزرگ دانسته، و حیات سازمان‌های بزرگ را وابسته به معماری سازمانی می‌داند [۲۸] .

 

۲-۲۷- انواعچارچوبهایمعماریسازمان

 

۱- Extended Enterprise Architecture Framework (E2AF)

 

۲- Enterprise Architecture Planning (EAP)

 

۳- Federal Enterprise Architecture Framework (FEAF)

 

۴- Treasury Enterprise Architecture Framework (TEAF)

 

۵- The Open Group Architecture Framework (TOGAF)

 

۶- Zachman Framework (ZF)

 

۷- Integrated Architecture Framework (IAF)

 

۸- Joint Technical Architecture (JTA)

 

۹- C4ISR and DoDAF

 

۱۰- Department of Defense Technical Reference Model (DoD TRM)

 

۱۱- Technical Architecture Framework for Information Management (TAFIM)

 

۱۲- Computer Integrated Manufacturing Open System Architecture (CIMOSA)

 

۱۳- Purdue Enterprise Reference Architecture (PERA)

 

۱۴- Standards and Architectures for eGovernment Applications (SAGA)

 

۲-۲۸- تشریح چارچوب زاکمن

 

جان زاکمن یکی از پیشگامان معماری سیستم‌های اطلاعاتی است که پیشتر در شرکتIBMمشغول بود و هم اکنون هم به عنوان استراتژیست فناوری اطلاعات و معماری سازمانی و مدرس معماری اطلاعات در شرکت زیفا (Zifa) فعالیت می‌کند.